خانم قادری راهبر کانون همیاری اجتماعی در روستای ده ارباب است. او میگوید به دلیل خشکسالی دیگر امکان چندانی برای کشاورزی وجود ندارد و مردم با مشکل بیکاری مواجه شدهاند. در این روستا ارتباط آدمها با یکدیگر بسیار تنگاتنگ و نزدیک است و تمام مردم از احوالات یکدیگر خبر دارند. خانم قادری فردی است که به دنبال حل مسائل مردم است و با پیگیری و هماهنگیهای خود به حل مشکل معیشت و سایر مسائل مردم کمک میکند. در ادامه خانم نوازی به عنوان یکی از اعضای فعال کانون بیان میکند که در گذشته بر روی زمینهای کشاورزی مردم کار میکرده است و در نهایت آنچه میمانده ارزش زحمت و سود معنای داری نداشته است. او از تأثیر کسبوکار خردی که به دنبال عضویت در کانون ایجاد کرده صحبت میکند و میگوید زمانی که به خیاطی میپردازد، این زحمت برای او نتیجه مالی خوبی دارد و در اوقات زیادی متوجه نمیشود که در کار کی صبح به شب میرسد و پیوسته کار را دنبال میکند. و یک تغییر معنای داری در زندگی ایشان به دنبال این همیاریها و تلاشهای خود ایجاد شده است. در این روستا همدلی میان اعضا موج میزند؛ از کمک برای تأمین جهیزیه تا راهی شدن زیارتاولیها به حرم امام رضا و زمینهای شکل میگیرد که تعداد زیادی از اهالی روستا درگیر کار و کسب درآمد بشوند، و این اتفاقات باعث شادی و بهبود زندگی برای بسیاری از مردمان سختکوش و نجیب روستا شده است.